وور زدن
نویسه گردانی:
WWR ZDN
وور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ووژ زدن مگس (در تداول ). بسیار بودن مگس در جایی . وول زدن .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ورزدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) گریستن کودک با آواز بلند. (یادداشت مرحوم دهخدا). گریه ٔ شدید کردن .
ورزدن . [ وِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، پی درپی سخن بیهوده گفتن . سخن دراز گفتن . پرحرفی کردن . وراجی کردن . بسیار گفتن . پرگفتن . لاف زدن ...