وهب . [ وَ هََ
/ وَ ] (اِخ ) ابن منبه ، مکنی به ابوعبداﷲ. از ایرانیان متولد در یمن بود. وی نخستین کس است که در اسلام تاریخ و قصص نوشت . وفات او در
116 هَ .ق . اتفاق افتاد. ابن الندیم گوید: وی از اهل کتاب بود که اسلام آورد و عالم به اخبار سلف بوده است . (الفهرست ابن ندیم ). مورخ است که از کتابهای قدیم بسیار خبر نقل کرده و به افسانه های کهن به خصوص به اسرائیلیات آگاه بوده است . وی از تابعیان شمرده می شود و ریشه ٔ او به ایرانیانی می رسد که آنان را کسری پادشاه ایران به یمن فرستاد، و مادرش حمیری است . تولد و مرگ او در صنعاء اتفاق افتاد. عمربن عبدالعزیز او را به قضاوت صنعاء منصوب کرد. وی به قدریت متهم شد و سپس از آن برگشت و گویند که در این باره کتابی نیز بپرداخت و آنگاه پشیمان گردید. کتابهایی دارد که از آن جمله است : ذکر الملوک المتوجه من حمیر. قصص الانبیاء. قصص الاخبار. (الموسوعة العربیة المیسرةص
1969). رجوع به ابن خلکان ج
2 ص
314 شود
: گهی که علم افادت کند سجود کند
ز بس فصاحت او پیش او روان وهب .
فرخی .
آنچه تو کرده ای به اندک سال
اندر اخبار خوانده نیست وهب .
فرخی .