اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ویران گر

نویسه گردانی: WYRʼN GR
ویران گر. [ گ َ ] (ص مرکب ) ویران کن . ویران کننده :
ای خنک آن را کز این ملکت بجَست
که اجل این ملک را ویران گر است .

مولوی .


برآمد ز ویران گران غلغله
فکندند در بام و در زلزله .

هاتفی (از آنندراج ).


|| غارتگر. || مفسد. || مهلک .(فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.