اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ها

نویسه گردانی: HA
ها. (صوت ) در مواردی «ها» به معنی بنگر، ببین ، بهوش باش و مانند اینها به کار میرود که در این صورت از اصوات تنبیه و تحذیر به شمار میرود و ممکن است مخفف هان باشد، چنانکه صاحب نهج الادب در ذیل حروف تنبیه پس از ذکر هان آرد: «ها چون هادرویش ۞ و می تواند که ها بخصوصه مخفف هان بود که هم برای این معنی آید، چنانکه هادوری ۞ به معنی گدای مبرم یعنی شخصی که دوری از او بهتر است ، در محل تخصیص و آگاه کردن مستعمل شده اولاً بعد از آن به معنی گدای مبرم آمده ۞ مجازاً. اثیر اخسیکتی گفته :
معیشتی نه که با عزت و قناعت آن
به هر دری نروم چون گدای هادوری .
و همچنین ها درویش نام دشت شده که در ترکستان است و اگر گویند قلب است پس در اصل دوری ها و درویش ها بوده می تواند شد ۞ ، لیکن نظائر آن در مستعلات دیده نشد هرچند قلب در فارسی به انواع حدی و شماری ندارد. (نهج الادب ص 570).
ها ثریا نه خوشه ٔ عنب است
دست برکن ز خوشه می بفشار.

خاقانی .


از مهرخ من شدی خبر پرس
ها مهرخ مهربانم این است .

نظامی .


گفتی که کجاست دلستانت
ها دلبر دلستانم این است .

نظامی .


نروی ها. نکنی ها.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
هع. [ هََ ع ع ] (ع مص ) قی کردن ، لغتی است در هوع . (از اقرب الموارد).
حاء. (اِ) نام حرف ششم از حروف هجاء عرب .
حاء. (ع ص ) مرد صالح . مرد نیکوکار. || زن بلندآواز. زن جهوریةالصوت . || زن زبان دراز. زن سلیطه . || (اِخ ) نام مردی . || نام قبیله ای .
بئر حاء. [ب ِءْ رِ ] (اِخ ) بئر حا (بی همزه ). نام زمینی در مدینة نزدیک مسجد و متعلق به ابوطلحه بوده است و به قصربنی جدیله نیز معروف است . ...
حا میم عین سین قاف . [ ع َ ] (اِخ ) ح . م . ع . س . ق . نام سوره ٔ 42 قرآن مجید است . سورةالشوری . رجوع به حمعسق شود.
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.