ها
نویسه گردانی:
HA
ها. (ع صوت ) به معنی اینک می آید چنانکه هرگاه به مردی گویند: این انت ، جواب میگوید: ها انا ذا؛ یعنی اینک منم .و اگر به زنی گویند: این انت ، گوید ها انا ذه ، و اگر به کسی گویند: این فلان ، هرگاه نزدیک باشد، میگوید:ها هو ذا. هرگاه دور باشد میگوید: ها هو ذاک . و در زن هرگاه نزدیک بود، میگوید: ها هی ذه ، و اگر دور بود، میگوید: ها هی تلک . و ضمیر «ها» استعمال میگردد در موضع جر و نصب هر دو. قوله : فألهمها فجورها و تقویها. (قرآن 8/91). و در قسم و سوگند گویند: لاهااﷲ مافعلت ؛ یعنی سوگند به خدا نکردم من . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
هع. [ هََ ع ع ] (ع مص ) قی کردن ، لغتی است در هوع . (از اقرب الموارد).
حاء. (اِ) نام حرف ششم از حروف هجاء عرب .
حاء. (ع ص ) مرد صالح . مرد نیکوکار. || زن بلندآواز. زن جهوریةالصوت . || زن زبان دراز. زن سلیطه . || (اِخ ) نام مردی . || نام قبیله ای .
بئر حاء. [ب ِءْ رِ ] (اِخ ) بئر حا (بی همزه ). نام زمینی در مدینة نزدیک مسجد و متعلق به ابوطلحه بوده است و به قصربنی جدیله نیز معروف است . ...
حا میم عین سین قاف . [ ع َ ] (اِخ ) ح . م . ع . س . ق . نام سوره ٔ 42 قرآن مجید است . سورةالشوری . رجوع به حمعسق شود.