هاء
نویسه گردانی:
HAʼ
هاء. (ع اِ فعل ) بیار! گفته میشود: هاءَ یا رجل ؛ یعنی هات . و هائیا انتما، و هاؤاانتم ، هائی انت ، باثبات یا. و هائیا انتما و هائین انتن و در همه ٔ این موارد همزه جانشین تاء در هات است و هاء یا رجل به فتح همزه معنای آن هات است و هاؤما و هاؤم ، مانند هاکما و هاکم و هاء به کسر همزه ، بدون یاء و هاؤما و هاؤن ، مانند هاکما و هاکن . در همه جا همزه جانشین کاف میشود. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). «و ها نحوها زیداً؛ ای خذه و فی التنزیل هاؤم اقرؤا کتابیه ». (جامع المقدمات ص 145).
|| و لاهاءاله ذا (یعنی سوگند خدای ) «... و استعمال میگردد با کاف خطاب و یا بدون آن ، چنانکه در مذکردر مفرد میگویند: هاء و هاک ، و در تثنیه : هاؤما و هاکما. و در جمع هاؤم و هاکم . و منه قوله تعالی : هاؤم اقرؤا کتابیه . (قرآن 19/69). و در مؤنث در مفرد هاء و هاک و تثنیه هاء و هاکما و در جمع هاؤن و هاکن ». (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
هع. [ هََ ع ع ] (ع مص ) قی کردن ، لغتی است در هوع . (از اقرب الموارد).
ها زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیاپی و بسیار زدن . مکرر زدن . (یادداشت مؤلف ) : مردم دست به پشت او ها میزدند و او را می انداختند و او واپس می...
های ها. (اِ صوت ) های های . هایاهای . شور و غوغای ماتم زدگان . صدای گریه ٔ مصیبت زدگان و واقعه دیدگان : های و هوئی میرسد امشب به گوش هوش با...
گت ها. [ گ ُ ] (اِخ ) ج ِ گُت . نام طایفه ای است . رجوع به گت و ایران باستان ص 595، 619، 1881 و 2622 شود.
بن ها. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکی است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 244 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)...
تت ها. [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ قانونگذار معروف آتن مردم آن شهر را بموجب دارایی آنان بر چهار طبقه ٔ تقسیم کرده که طبقه آخرین تت ها یعنی مزدوران...
بئر حاء. [ب ِءْ رِ ] (اِخ ) بئر حا (بی همزه ). نام زمینی در مدینة نزدیک مسجد و متعلق به ابوطلحه بوده است و به قصربنی جدیله نیز معروف است . ...
است ها. [ اُ س ِ ] (اِخ ) آلانان . رجوع به آس و اُسِت و ایران باستان ص 2458 ببعد شود.
ستن ها. [ س ِ ت ُ ] (اِ مرکب ) ۞ ج ِ ستن . نام گروهی از ئیدروکربورهای اکسیژن دار که در نتیجه ٔ اکسیده شدن الکلهای نوع دوّم حاصل میشود، بعب...
شیخ ها. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز است و 304 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).