گفتگو درباره واژه گزارش تخلف هادی نویسه گردانی: HADY هادی . (اِخ ) (میرزا محمد...)ملقب به شرر و بسیار قلندرمشرب بوده و در فن طبابت حذاقت تمام داشته و به هند رفته . این شعر از اوست :شیشه ٔ ناموس جمعی را که دارم در بغل بایدم بود از ملامتهای ایشان سنگسار.(آتشکده ٔ آذر چ زوار ص 293). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی حادی عشر حادی عشر. [ ع َ ش َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) یازدهم . و در مؤنث ، احدی عشر.- عقل حادی عشر ؛ لقبی است که حکما بخواجه نصیرالدین طوس... حادی النجم حادی النجم . [ دِن ْ ن َ ] (اِخ ) نام دیگر دَبَران است ۞ و آن ستاره ای است از قدر اول که اندکی بسرخی زند و آن را عین الثور نیز نامند. و... عقل حادی عشر عقل حادی عشر.[ ع َ ل ِ ع َ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عقل یازدهم . || (اِخ ) و آن لقبی است که حکما به خواجه نصیرالدین طوسی داده اند. و ... محمد حادی عشر محمد حادی عشر. [ م ُ ح َم ْ م َ دِع َ ش َ ] (اِخ ) ابن علی ، مکنی به ابوعبداﷲ بیستمین از ملوک بنی نصر به غرناطه (887 - 888 هَ . ق . و نوبت دو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود