اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هادی

نویسه گردانی: HADY
هادی . (اِخ ) سیدیحیی . ولد حسین بن قاسم بن ابراهیم طباطباست . وی در سنه ٔ ثمان و تسعین و مأتین متولد شد و هادی لقب یافت در علم و زهد درجه ٔ کمال یافت و امام و مقتدای طایفه ٔ زیدیه شد. در تحفة الملکیه مسطور است که قوت و شجاعت سیدیحیی به مرتبه ای بود که نقش تنکه را به مجرد مس انامل محو مینمود و در یکی از جنگها شخصی را به یک ضربت دو نیم ساخت و دیگری را به سر نیزه ازخانه ٔ زین برگرفت و بینداخت و او را در فقه کتابی است به نام «احکام » و اکثر احکام آن نسخه موافق است به مذهب امام ابوحنیفه . و نیز در تحفة الملکیه آمده است که در سنه ٔ ثمانین و مأتین سیدیحیی در یمن خروج کرده بعضی از بلدان آن مملکت را مسخر کرد و مدت هیجده سال حکومت کرد و از آنجمله هفت سال در مکه خطبه به نام وی خواندند. (تاریخ حبیب السیر ج 2 صص 289-290).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
هادی بیگلو. (اِخ ) دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل که در 45 هزارگزی شمال گرمی و دو هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به شهرستان ...
نام یکی از کاریکاتوریست های تراز اول ایران است. وی کارتون های بسیار با معنی و ظریف طراحی کرده است که هر یک جای تامل داشته و گاهی احساسات انسانی را بسی...
هادی کیاشر. (اِخ ) دهی است از دهستان پلرودبار بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در دوازده هزارگزی جنوب رودسر و دو هزارگزی راه شوسه ٔ رودسربه ...
هادی گوابر. (اِخ ) دهی است از دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 16 هزارگزی جنوب رودسرو 4 هزارگزی جنوب باختری رحیم آباد واق...
هادی مهدی غلام . [ ی ِ م َ غ ُ ] (اِخ ) اشاره به سرور کائنات محمد مصطفی صلوات اﷲ علیه و آله است .(برهان ) (آنندراج ). محمد معین در حواشی بره...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سایت ارزهای دیجیتال هادی Exhadi سایت ارزهای الکترونیک هادی بزرگترین مرکز خرید یا فروش یا تبدیل انلاین و کاملا اتوماتیک تمامی ارزهای دیجیتال از قبیل بی...
حادی . (ع ص ) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده . سائق . ساربان ...
حادی . (ع ص ، اِ) یک (در مذکر) در ترکیب ، چون حادی عشر.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.