اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هارون

نویسه گردانی: HARWN
هارون . (اِ) فروماندگی و حیرت ، و این لغت عجمی است ، اما فارسی نیست . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۷ ثانیه
هارون . (اِخ ) ابن مسلم حنائی . محدث است .
هارون . (اِخ ) ابن معروف . محدث است . (المصاحف ص 30). رجوع به ابوعلی شود.
هارون . (اِخ ) ابن مغیرة الرازی ، مکنی به حمزه . تابعی است . رجوع به ابوحمزه شود.
هارون . (اِخ ) ابن المقتدر. برادر الراضی باﷲ خلیفه ٔ عباسی . وی در سال 324 هَ . ق . درگذشت . (الاوراق ص 7) (اخبار الراضی باﷲ و متقی باﷲ ص 71).
هارون . (اِخ ) ابن ملول . محدث است .
هارون . (اِخ ) ابن موسی ، مکنی به ابوعبداﷲ انصاری . از مشاهیر نحویان و از خانواده ٔ یهودی است . در حدیث و تفسیر بی مانند بود. و به دین اسلام ...
هارون . (اِخ ) ابن موسی . محدث است و از حسن بن موسی الاشیب و او از حمادبن زید و او ازیحیی بن سعید روایت کرده است که عمربن عبدالعزیز گفت :...
هارون . (اِخ ) ابن موسی . یکی از مشاهیر اطبای آندلس از اهالی اشبونه (لیسبون ) بوده و در خدمت ناصر و مستنصر طبابت میکرده است . (قاموس الاعلام...
هارون . (اِخ ) ابن موسی بن احمد الشیبانی التَلْعُکْبَری ، مکنی به ابومحمد. اهل «تل عکبرا» نزدیکی بغداد، از رجال حدیث بر مذهب امامیه بود. و...
هارون . (اِخ ) ابن موسی بن جعفر. یکی از پسران موسی بن جعفر علیه السلام امام هفتم شیعیان است . (تاریخ حبیب السیر ج 2 ص 81) (تاریخ گزیده ص 60...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۲ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.