هارون
نویسه گردانی:
HARWN
هارون . (اِخ ) ابن عبدالرزاق بن حسن بن زید البنجاوی الازهری (1249-1336 هَ .ق .). دانشمند مصری در شهر بنجا از منطقه ٔ صعید متولد شد، و در دانشگاه الازهر تحصیل کرد. به سمت ریاست جمعیت صعیدی ها در الازهر برگزیده شد و سپس به نمایندگی پارلمان مصر رسید و برای تدریس عربی در مدرسه ٔ «المهندسخانة» و مدارس نظامی انتخاب گردید. مبارک پاشا رادر تألیف «الخطط التوفیقیه » کمک کرد. از آثار اوست : «حسن الصیاغة فی فنون البلاغة و «عنوان الظرف فی علم الصرف » و «المبادی النافعة فی تصحیح المطالعة». وی در قاهره وفات یافت . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 9 ص 41).
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
هارون . (ص ، اِ) قاصد و پیک . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). قاصد که بر کمر زنگله داشته تا کس از راه داران و حجاب مانع او نشوند و مردم وی ر...
هارون . (اِ) فروماندگی و حیرت ، و این لغت عجمی است ، اما فارسی نیست . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
هارون . (اِخ ) نام برادر بزرگ موسی . (برهان ) (ناظم الاطباء). نام پیغمبری معروف . (دهار). نام پیغمبری که برادر کلان موسی بود. (غیاث اللغات )...
هارون . (اِخ ) رجوع به الوزیر شود.
هارون . (اِخ ) او راست : کتاب آلات الحرب .
هارون . (اِخ ) مکنی به ابومحمد. تابعی است .
هارون . (اِخ ) از بنی مأمون معاصربا ابوالقاسم عبداﷲ المستکفی باﷲبن المکتفی باﷲ خلیفه ٔ عباسی (332-334 هَ . ق .) (النقود العربیة ص 126).
هارون . (اِخ ) فرزند ابواحمد موفق برادر معتمد خلیفه ٔ عباسی . (ابن اثیر ج 7 ص 138). والی واسط بوده است .
هارون . (اِخ ) از محدثین است . رجوع به کتاب المصاحف شود.
هارون . (اِخ ) مکنی به ابومحمد. از رواة حدیث بود. حسن بن صالح از وی و او از مقاتل بن حیان روایت میکرد.