اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هئچ

نویسه گردانی: HʼC
هئچ . [ هََ ءِ ] (اوستایی ، مص ) ۞ در زبان اوستا به معنی آب پاشیدن یا آب ریختن و تر کردن به کار رفته . در تفسیر اوستا واژه ٔ هئچ در پهلوی به آشنجیتن گردانیده شده ، همان است که در فارسی پشنجیدن به جای مانده یعنی آب پاشیدن . (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 229). در لهجه ٔ عامیانه ٔ امروزین ، کلمه ٔ پَشَنگ به معنی چند قطره ٔ آب یا مقدار کمی آب ، استعمال میشود، مثلاً «یک پشنگ آب به صورتت بزن ».
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
هیچ وجه . [ وَج ْه ْ ] (ق مرکب ) هیچ طور. هیچ گونه .
هیچ وقت . [ وَ ] (ق مرکب ) هرگز. هیچ گاه : چو من دستگه داشتم هیچ وقت زبان مرا عادت «نه » نبود. مسعودسعد (دیوان ص 123).ای بزرگی که مثل تونن...
هیچ ندان . [ ن َ ] (نف مرکب ) هیچ مدان . جاهل و نادان .
هیچ کاره . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) ردی . پست . که به هیچ کار نیاید: عسیقة؛ شراب هیچ کاره ٔ بسیارآب . مصران الفار؛ نوعی از خرمای هیچ کاره . (منتهی...
هیچ گونه . [ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) هیچ قسم : مگردان دل از مهر افراسیاب مکن هیچ گونه به رفتن شتاب . فردوسی .ز فرمان او هیچ گونه مگردتو پیرای...
هیچ مدان . [ م َ ] (نف مرکب ) هیچ دان . نادان . جاهل و بی علم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : یارم همه دانی و خودم هیچ مدانی یارب چه کند هیچ مدا...
بر هیچ (صفت مرکب) بی‌پایه. بیهوده. نااستوار. جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق (حافظ) بنگرید: [http://ww...
هیچ و پوچ . [ چ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از چیز سهل و بی مغز. (آنندراج ) : کرد پهلو خالی از ما یار دیرین چون حباب زد به هیچ و پوچ ب...
غیر قابل انجام -
تحت و شرایط دو واژه ی عربی است و پارسی جایگزین این عبارت، این می باشد: نزیژو nezižu (سغدی: neżicu) **** علی محمد عالیقدر 09163657861
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.