هبل . [ هََ ب َ ] (ع مص ) گم کردن مادر فرزند را و بی فرزند شدن : هبلته امه هبلا؛ گم کرد او را مادر وی و بی فرزند شد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (تاج العروس )
: و الناس من یلق خیراً قائلون له
مایشتهی و لام المخطی ٔ الهبل .
(از تاج العروس ).
|| گم کردن مرد عقل و خرد و تمییز خود را و این معنی استعاره است ازهبل به معنی گم کردن فرزند. (معجم متن اللغة). || ستبر و فربه شدن زن . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).