هبیب
نویسه گردانی:
HBYB
هبیب . [ هََ ] (ع مص ) هَب ّ. هُبوب . وزیدن باد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برپا شدن باد. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (لسان العرب ). جستن باد. (تاج المصادر بیهقی ). || بیدار شدن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). طلوع کردن ستاره . برآمدن اختر. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || تیز شدن گشن برای گشنی . (معجم متن اللغة) (لسان العرب ). تیز شدن تکه . (منتهی الارب ). || بانگ کردن تکه وقت گشنی . (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة) (لسان العرب ). بانگ کردن گشن از بهر گشنی . (تاج المصادر بیهقی ). || به نشاط و شتاب رفتن انسان و جز آن . (اقرب الموارد). || بیدار کردن . (معجم متن اللغة): هب زید عَمْراً من نومه ؛ زید عمرو را از خواب بیدار کرد. (اقرب الموارد). رجوع به هَب ّ شود. || خواستن گشن را به گشنی . (معجم متن اللغة). || خواستن گشن گشنی را. میل کردن به گشنی . (لسان العرب ).
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن ابی هلال . رجوع به حبیب بن حسان شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی یسربن عمرو انصاری . ابوعلی حبانی گوید: از صحابة است و روز حرة دریافت . ابن یمین و ابن فتحون نیز او را استدراک ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احمد الاندلسی . او راست :ودعتنی بزفرة و اعتناق ثم نادت متی یکون التلاقی و تصدّت فاشرق الصبح منهابین تلک الجیوب و...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احمدبن مهدی بن محمدبن عبد علی بن زین الدین بن وضان حسینی . شاگرد شیخ جعفر کاشف الغطاء. او راست : رسالةالکبائر. فرزند ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اردک . رجوع به حبیب بن عبدالرحمان شود.
حبیب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن اساف انصاری خزرجی . طبرانی و ابن عبدالبر او را در حرف (ح ) یاد کرده اند، لیکن صحیح خُبَیب است . (الاصابة ج 2 ص 74) (...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اسدبن جاریةالثقفی ، نام یکی از اصحاب نبوی است . (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به حبیب بن اُسَید شود.
حبیب . [ح َ ] (اِخ ) ابن اسلم انصاری . ابن ابی حاتم او را یادکرده گوید: بدر را دریافته . ابوعمرو در ترجمه ٔ حبیب مولی الانصار گوید: برخی او را ه...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اسلم مولی آل جشم . صحابی بدری است . و از او روایت آمده است .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اسلم . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب علی (ع ) شمرده . و ظاهر این سخن امامی بودن اوست ، لیکن مجهول الحال است . (تنقی...