گفتگو درباره واژه گزارش تخلف هبیب نویسه گردانی: HBYB هبیب . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) نام وادی است در راه اسکندریه منسوب به هبیب بن معقل . (منتهی الارب ). وادیی ای است بین مربوط و فیوم که هبیب بن مغفل ۞ در آن گوشه گیری گزید و از آن جهت به نام وی منسوب شده است . (از الاصابة فی تمییزالصحابة). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی حبیب شاری حبیب شاری . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) سجستانی . سابقاً خارجی بود و بعد شیعه شد. رجوع به حبیب سجستانی شود. حبیب شامی حبیب شامی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن شهاب شامی شود. حبیب شامی حبیب شامی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن مسلمةبن مالک شود. حبیب فهری حبیب فهری . [ ح َ ب ِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن مسلمة شود. حبیب کاتب حبیب کاتب . [ ح َ ب ِ ت ِ ] (اِخ ) (مولانا...) شخصی ادیب لبیب ، و در صنعت کتابت شهرت دارد و خویش مولانا فتح اﷲکاتب است و این شعر از اوست :چو... حبیب راعی حبیب راعی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) یا حبیب بن اسلم یا سلیم راعی مکنی به ابوحلیم وی در میان مشایخ منزلتی بزرگ داشت و وی را آیات و براهین ر... حبیب سباع حبیب سباع . [ ح َ ب ِ س َ ] (اِخ ) الانصاری . رجوع به حبیب ابوجمعة شود. حبیب مصری حبیب مصری . [ ح َ ب ِ م ِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن ابی حبیب شود. حبیب معلم حبیب معلم . [ح َ ب ِ م ُ ع َل ْ ل َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب عجمی شود. حبیب معلی حبیب معلی . [ ح َ ب ِ م ُ عَل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن معلی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ صفحه ۲۵ از ۳۴ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود