اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هبیب

نویسه گردانی: HBYB
هبیب . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) ابن مُغفَل صحابی است . مغفل نام جد پدرش بود. ابونعیم گوید وی پسر عمروبن مغفل بن واقفةبن ... غفاری است . ابن یونس گوید که وی شاهد فتح مصر بود و در فتنه ٔ بعد از قتل عثمان در وادیی که بین مریوط و فیوم واقع میباشد گوشه گیری اختیارکرد و از این جهت دره ٔ مذکور به نام وادی هبیب معروف شده است . (از الاصابة فی تمییز الصحابة قسم اول ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سبع. مکنی به ابی جمعه . صحابیست . و بعضی حبیب بن سباع گفته اند. رجوع به ماده ٔ قبل شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سبیعة. صحابیست .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سعد. صحابی است و از موالی یکی از انصار است و درک غزوه ٔ بدر کرده است . موسی بن عقبة او را یاد کرده . ابوعمرو شخصی ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سعد قیسی . ابن عبد ربه گوید: ابوحبترةبن ضحاک کاتب دیوان کوفه بود و او از روزگار عمر بر این کار بود تا زمان عبیداﷲ ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سلمة. رجوع به حبیب بن مسلمة شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سلیم راعی . رجوع به حبیب راعی شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سندر. مکنی به ابوعبدالرحمن . صحابی است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی و تنقیح المقال ج 1 ص 254 شود.
حبیب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن سوید. رجوع به حبیب بن شوذب شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن شریح . صغانی او را چنین یاد کرده ، لیکن غلط است و صحیح حبیش بن شریح است . (الاصابة ج 2 ص 75).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن شوذب . مردی از اهل نجد و ساکن ضریة بود. اصمعی از وی روایت دارد. (بلوغ الارب ج 2 ص 105).
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۳۴ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.