اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هبیب

نویسه گردانی: HBYB
هبیب . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) ابن مُغفَل صحابی است . مغفل نام جد پدرش بود. ابونعیم گوید وی پسر عمروبن مغفل بن واقفةبن ... غفاری است . ابن یونس گوید که وی شاهد فتح مصر بود و در فتنه ٔ بعد از قتل عثمان در وادیی که بین مریوط و فیوم واقع میباشد گوشه گیری اختیارکرد و از این جهت دره ٔ مذکور به نام وادی هبیب معروف شده است . (از الاصابة فی تمییز الصحابة قسم اول ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حبیب اﷲ ذوالفنون . [ ح َ بُل ْ لاهَِ ذُل ْ ف ُ ] (اِخ ) عالم هیوی و منجم معاصر. ولادت او 1282 هَ . ق . وفات 1326 هَ .ق . وی در زی علماء روحانی ...
حبیب صدرالافاضل . [ ح َ ب ِ ص َ رُل ْ اَ ض ِ ] (اِخ ) متخلص به نظام افشار. رجوع به نظام افشار شود.
حبیب آباد رحمت آباد. [ ح َ دِ رَ م َ ] (اِخ ) (قنات ...) یکی از قنوات شهر طهران در خارج شهر. مقدار آب آن یک سنگ و نیم و مسافت مادرچاه آن ت...
ابراهیم بن حبیب فزاری . [ اِ م ِ ن ِ ح َ بی ب ِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به فزاری ابواسحاق ابراهیم ... شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ابراهیم بن حبیب سقطی طبری . [اِ م ِ ن ِ ح َ بی ب ِ س َ ق َ ی ِ طَ ب َ ] (اِخ ) مکنی به ابواسحاق . او را ذیلی است بر تاریخ طبری و در آن از اب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.