هد
نویسه گردانی:
HD
هد. [ هََ دد ] (ع ص ، اِ) مرد گرامی نژاد و جوانمرد. (منتهی الارب ). مرد کریم . (اقرب الموارد). || بانگ شتر. (منتهی الارب ). بانگ غلیظ. (اقرب الموارد). || آواز سخت و درشت که از افتادن دیوار و جز آن برآید. (اقرب الموارد). || مرد ضعیف . (اقرب الموارد). ج ، هدون [ هَُ / هَِ دد ] . (منتهی الارب ). ج ، هَدّون . (اقرب الموارد). || پیری . (منتهی الارب ). || (مص ) سخت ویران کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بشتاب خواندن . (تاج المصادر بیهقی ). || شکستن . (منتهی الارب ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ). شکستن بنا. (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). شکستن چیزی با صدای شدید. (اقرب الموارد). || پیر گردیدن . || بانگ کردن شتر. || سست گردانیدن مصیبت کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سست و ضعیف گردیدن . (منتهی الارب ). || زود بریدن . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حد الامکان. (عربی) تا آنجائی که ممکن است، تا آنجائی که شدنی است.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خارج از حد. [ رِ اَ ح َدد ] (ص مرکب ) ۞ بیرون از اندازه .
از حَد گذشته. هر عملی که از حدِ (= مرز) معمول، و یا معقول، گذشته باشد و یا بگذرد. رجوع شود به حد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خارج از حد شدن . [ رِ اَ ح َدد ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از اندازه ٔ خود تجاوز کردن .
خارج از حد بودن . [رِ اَ ح َدد دَ ] (مص مرکب ) بیرون از اندازه بودن .