اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هرات

نویسه گردانی: HRʼT
هرات . [ هَِ ] (ص ) نیک بخت و نام بخت نیک . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
هرات . [ هََ رْ را ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). هرت . هروت . هریت . (اقرب الموارد).
هرات . [ هََ ] (اِخ ) دهی است به پارس . (منتهی الارب ). از توابع یزد محسوب میشود. حد شمالی آن رباطات ، شرقی شهربابک ، جنوبی خاک نیریز و غربی ...
هرات . [ هََ ] (اِخ ) شهری است به خراسان . (منتهی الارب ). هرات از اقلیم چهارم است . طولش از جزایرخالدات «صدک » و عرض از خط استوا «لدک ». آن...
هرات بر. [ هََ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوشیان شهرستان رودسر که در 27 هزار و پانصدگزی جنوب خاوری رودسر و پنج هزارگزی چابکسر واقعشده ...
هرات بر. [ هََ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رحیم آباد شهرستان رودسر که در 18 هزارگزی جنوب رودسر و 6 هزارگزی باختر رحیم آباد واقع شده و جایی...
هرات بر. [ هََ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از دهات گلیجان تنکابن بوده است . (از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 142). دهی است از دهستان ...
باد هرات . [ دِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد شمال را گویند و آن از طرف مشرق است بجانب مغرب برخلاف باد دبور. (برهان ). باد صبا. (ناظم ا...
جامع هرات . [ م ِ ع ِ هََ ] (اِخ ) مسجدی است در هرات . مؤلف مرآت البلدان آرد: مسجد مابین دروازه ٔ خوش و هرات واقع شده و موضعی که مسجد در آ...
هرات رود. [ هََ ] (اِخ ) در حبیب السیر نام هری رود همه جا به همین صورت ضبط شده است . رجوع به هری رود شود.
وادی هرات . [ ی ِ هََ ] (اِخ ) ناحیه ای که سیستان در جنوب آن واقع است . (از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2189).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.