اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هرد

نویسه گردانی: HRD
هرد. [ هَِ ] (ع اِ) شترمرغ . (منتهی الارب ). || (ص ) مرد بی وقار و بی اعتبار. (منتهی الارب ). الرجل الساقط. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
حرد. [ ح ِ ] (ع اِ) پاره ای از کوهان شتر. || رودگانی شتر. حِرْدة. ج ، حُرود. (منتهی الارب ).
حرد. [ ح ُ ] (ع ص ) قطاء حرد؛ قطاهای شتاب رو. (منتهی الارب ).
حرد. [ ح َ ] (اِخ ) گویند در این آیه : «و غدوا علی حرد قادرین » (قرآن 25/68)، نام قریه ای است . (معجم البلدان ).
حرد. [ ح َ ] (اِخ ) ابن قطن الثکنی . رجوع به ابوعطیة حرد شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.