اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هزار

نویسه گردانی: HZʼR
هزار. [ هََ ] (اِخ ) کوهی است در شمال غربی بم در کرمان ، دنباله ٔ آن قهرود و ارتفاع آن پنج هزار گز است . (از جغرافیای طبیعی کیهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
پنجه هزار. [ پ َ ج َه ْ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، اِ مرکب ) پنجاه هزار. رجوع به شواهد پنجه شود.
باب هزار. [ هَِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان در 48هزارگزی شمال کرمان و 4هزارگزی باختر راه مالرو شهداد. س...
پانصد هزار. [ ص َ هََ ](عدد مرکب ، ص مرکب ) خمسمائه الف . پانصد بار هزار.
پنجاه هزار. [ پ َ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) پنجاه بار هزار. خمسون الف .
پنجاه هزار. [ پ َهََ ] (اِخ ) نام دهستانی (روستا) در مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 69 و 125 و 131 و 160 و 165) و آن واقع است...
کوشک هزار. [ هَِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیضا که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 590 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
هجده هزار. [ هََ / هَِ دَه ْ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) (...عالم ) هژده هزار نیز گویند. (لسان العجم ). قدما معتقد بودند که هجده ...
قصر سه هزار. [ ق َ رِ س ِ هََ ] (اِخ ) نام قصری است در حدود تنکابن . در سالنامه های قدیمی سه هزار و سی هزار نوشته شده است . قصر سی هزار در سال ...
قصر سی هزار. [ ق َ رِهََ ] (اِخ ) قصر سه هزار. رجوع به قصر سه هزار شود.
چهارده هزار. [ چ َ / چ ِ دَه ْ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) اربععشر الفاً.عددی که از هزار برابر کردن عدد چهارده پیدا شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.