اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هشت خلد

نویسه گردانی: HŠT ḴLD
هشت خلد. [ هََخ ُ ] (اِخ ) هشت باغ . هشت بستان . هشت بهشت :
جنات عدن خاک در زهرا
رضوان ز هشت خلد بود عارش .

ناصرخسرو.


رضوان به هشت خلدنیارد سر
صدّیقه گر به حشر بود یارش .

ناصرخسرو.


گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است .

حافظ.


رجوع به هشت باغ ، هشت بستان و هشت بهشت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
پیر هشت خلد. [ رِ هََ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از رضوان . خادم بهشت . رضوان . (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.