اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هع

نویسه گردانی:
هع. [ هََ ع ع ] (ع مص ) قی کردن ، لغتی است در هوع . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ها. (ع صوت ) به معنی اینک می آید چنانکه هرگاه به مردی گویند: این انت ، جواب میگوید: ها انا ذا؛ یعنی اینک منم .و اگر به زنی گویند: این ان...
ها. (ع اِ فعل ) به معنی خذ (بگیر)، مانند هع اصل آن ها (بوده ) الف به اجتماع ساکنین حذف شده است . و هائی مانند (هاعی ) برای زن و (هاآ) مان...
ها. (اِ) سفیدی روی مرغ . (برهان ).
ها. (اِ) تپانچه بروی کسی زدن . (برهان ) (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هاء. (ع اِ فعل ) بیار! گفته میشود: هاءَ یا رجل ؛ یعنی هات . و هائیا انتما، و هاؤاانتم ، هائی انت ، باثبات یا. و هائیا انتما و هائین انتن و در ...
حاء. (اِ) نام حرف ششم از حروف هجاء عرب .
حاء. (ع ص ) مرد صالح . مرد نیکوکار. || زن بلندآواز. زن جهوریةالصوت . || زن زبان دراز. زن سلیطه . || (اِخ ) نام مردی . || نام قبیله ای .
بن ها. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکی است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 244 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)...
تت ها. [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ قانونگذار معروف آتن مردم آن شهر را بموجب دارایی آنان بر چهار طبقه ٔ تقسیم کرده که طبقه آخرین تت ها یعنی مزدوران...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.