اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هفت آب

نویسه گردانی: HFT ʼAB
هفت آب . [ هََ] (اِ مرکب ) هفت دریا. (یادداشت مؤلف ) :
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آنچه با خرقه ٔ زاهد می انگوری کرد.

حافظ.


- هفت آب شستن ؛ کاملاً پاک کردن . بسیار خوب شستن :
رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها
آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
هفت آب خاکی . [ هََ ب ِ ] (اِ مرکب ) مراد هفت دریای دنیاست . (آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه ). هفت آب . رجوع به هفت آب شود.
هفت آب و خاک . [ هََ ب ُ ] (اِ مرکب ) هفت دریا و هفت اقلیم زمین . هرچه برّ و بحر در زمین وجود دارد : دامن از این خنبره ٔ دودناک پاک بشویید به ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.