اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هفته

نویسه گردانی: HFTH
هفته . [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ) واحدی از زمان که برابر با هفت شبانروز و یا 168 ساعت است . در ایران روز شنبه را آغاز و جمعه را پایان هفته میدانند :
به یک هفته آن لشکر جنگجوی
به روی اندر آورده بودند روی .

فردوسی .


به درگه یکی بزمگه ساختند
یکی هفته با رود و می باختند.

فردوسی .


پراندیشه شد زآن سخن شهریار
بدان هفته کس راندادند بار.

فردوسی .


ببودند یک هفته با رود و می
بزرگان به ایوان کاوس کی .

فردوسی .


بود یک هفته به نزدیکی بیگانه و خویش
زآرزوی بچه ٔ رز دل او خسته و ریش .

منوچهری .


هفته ای دو گذشت ، بوالمظفر خواست که برنشیند. (تاریخ بیهقی ). تا یک هفته مقام کردند. (تاریخ بیهقی ). اگر به جانب وی قصد باشد در هفته برافتد. (تاریخ بیهقی ).
امروز دو هفته ست که روی تو ندیدم
وآن ماه دوهفت از خم موی تو ندیدم .

خاقانی .


تا دهی انصاف خلق ، روزی در هفته ای
هفته ٔ دارالسلام روز سلام تو باد.

خاقانی .


هر هفته ز تیغ تو عطیت
هفت اقلیم است سروران را.

خاقانی .


غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته ٔ دیگر نباشد.

حافظ.


- دوهفته ؛ چهارده روزه . بیشتر به صورت صفت برای ماه و به کنایه برای چهره ٔ زیبایان به کار رود :
روی هر یک چون دوهفته گرد ماه
جامه شان غفه ، سمورینْشان کلاه .

رودکی .


مه دوهفته اسیرش گرفت و بند نهاد
دو هفته رفت که از وی خبر نیامد بیش .

سعدی .


آن ماه دوهفته در نقاب است
یا حوری دست در خضاب است .

سعدی .


دو هفته می گذرد کآن مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش برسیدم .

سعدی .


- هفته به هفته ؛ هر هفته یک بار :
قفلی به در باغ شما بر بنهادم
درهای شما هفته به هفته نگشادم .

منوچهری .


|| نیز هفته به معنی کسی است که از بسیاری ِ راه رفتن مانده شود. (غیاث از سروری ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
هفته . [ هََ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سربند شهرستان اراک دارای 1668تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، بنشن ، انگور و میوه ا...
هفته . [ هََ ت َ ] (اِخ ) نام قلعه ای محکم بوده است از بناهای شاپور ذوالاکتاف که محبس اعراب بوده و کسی را خاصه از عرب در آن راه نمیداد...
ناف هفته . [ ف ِهََ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روزسه شنبه است که در وسط هفته واقع است . (برهان قاطع).روز سه شنبه . (آنندرا...
هفته خانک . [ هََ ت ِ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش فرمهین شهرستان اراک دارای 164تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه و محصول عمده اش غله ،بنشن ...
هفته بازار. [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) بازارهای موقت که هفته ای یک بار ترتیب دهند، مثل شنبه بازار، جمعه بازار، دوشنبه بازار. (از یادداشتهای ...
هفته بیجار. [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) نوعی ترشی از سبزیهای گوناگون خردکرده . (یادداشتهای مؤلف ).
هفته گرفتن . [ هََ ت َ/ ت ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ترتیب دادن مراسمی به مناسبت هفتمین شب درگذشت کسی . (از یادداشتهای مؤلف ).
خداوند هفته . [ خ ُ وَ دِ هََ ت َ /ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصطلاحی است نجومی و ابوریحان آنرا چنین آورده : فامّا خداوند هفته آن است کی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.