هلع
نویسه گردانی:
HLʽ
هلع. [ هََ ل َ ] (ع مص ) خروشیدن از ناشکیبائی . (منتهی الارب ). آشکارا جزع کردن . || گرسنه شدن . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حلاء. [ ح َل ْ لا ] (ع ص ) مؤنث احل . زن لاغر سرین و ران و مبتلا بدرد سرین و زانو. || ستور که پاهایش سست و پی آن فروهشته شده باشد. (من...
حی هلا. [ ح َی ْ ی َ هََ] (ع اِ فعل ) حی هلاً. حَی َّ هَل َ. حَی َّ هَل ْ. تحریض و استعجال است ، یعنی بشتابید و بشتاب . (اقرب الموارد) (منتهی ...
علی حلاء. [ ع َی ِ ح َل ْ لا ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن وصیف قاینی ، مکنّی به ابوالحسین و مشهور به حلاء. وی از رؤسای فرقه ٔ امامیه بود و از مبر...