هم آشیان . [ هََ ] (ص مرکب ) دو مرغ یا حیوان که در یک آشیان زیست کنند، و به کنایه دو یار همنشین و همخانه را گویند
: باز سپید با مگس سگ هم آشیان
خاک سیاه بر سر بخت نژند او.
خاقانی .
میخواستمی کز این جهانم
باشدچو توئی هم آشیانم .
نظامی .
اول شب نظاره گاهم نور
وآخر شب هم آشیانم حور.
نظامی .
ما را نمی برازدبا وصلت آشنایی
مرغی نکوتر از من باید هم آشیانت .
سعدی .