اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هماویز

نویسه گردانی: HMAWYZ
هماویز. [ هََ ] (ص مرکب ) هم آویز. هم آورد. هم کوشش . همتا. کفو. (برهان ) :
به هرمز نعره ای برزد که مگریز
بیا کآمد به میدانت هماویز.

نزاری .


چنان جنگ بر جنگیان تیز شد
که دست و گریبان هماویز شد.

نزاری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
هم آویز. [ هََ ] (ص مرکب ) هم آورد. هماویز. رجوع به هماویز شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.