اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

همایی

نویسه گردانی: HMAYY
همایی . [ هَُ ] (ص نسبی ) منسوب به همای . بلندپایه . همایون . همایونی . || (حامص ) همای بودن . بلندپروازی . آزادی و آزادگی :
جغد به دور تو همایی کند
سر که رسد پیش تو پایی کند.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
همایی . [ هَُ ] (اِخ ) معلوم نیست که مولدش کجاست . اکثر عمر خود را در عراق گذراند. یک بار به خراسان سفر کرد. مردی کم سخن بود و این مطلع از ...
همایی . [ هَُ ] (اِخ ) دهی است از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که 115 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول عمده اش غله و لبنیات و پ...
همایی . [ هَُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش ششتمد شهرستان سبزوار که تابستانی گرم و آبهایی تلخ و شور دارد. به علت دوری از مرکز شهر اغل...
همایی . [ هَُ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان همایی بخش ششتمد شهرستان سبزوار دارای 357 تن سکنه . محصول عمده اش پنبه و زیره است . (از فرهنگ جغرافی...
همایی . [هَُ ] (اِخ ) دهی است از بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه که 175 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و پنبه است . (از ...
همایی . [ هَُ ] (اِخ )ده کوچکی است از بخش بروجن شهرستان شهرکرد که دارای 29 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
جلال‌الدین همایی (۱۳ دی ۱۲۷۸،اصفهان -۲۹ تیر ۱۳۵۹،تهران)[۳]، نویسنده، ادیب، شاعر،ریاضی‌دان و تاریخ‌نگار معاصر ایرانی است. همایی قرآن و الفیه را از حفظ ...
سپهران همایی . [ س ِ پ ِ ن ِ هَُ ] (اِ مرکب ) فارسی افلاک کلیه است و به قول اشهر نُه است ، یکی آسمان نهم است دو منطقةالبروج و هفت از سبعه...
همائی . [ هَُ ] (ص نسبی ) رجوع به همایی شود.
حمائی . [ ح ُم ْ ما ] (ص نسبی ) منسوب به حمی یعنی تب .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.