اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم بالا

نویسه گردانی: HM BALA
هم بالا. [هََ ] (ص مرکب ) هم قد. (یادداشت مؤلف ) :
کنیزی را که هم بالای او بود
به حسن و چابکی همتای اوبود.

نظامی .


چو قد ویس بت پیکرچنان شد
که هم بالای سرو بوستان شد...

فخرالدین اسعد.


دُر بار می در پای او از دیده هم بالای او
گر در جوار رای او دل صدر والا یافتی .

خاقانی .


|| مناسب . جور. هم اندازه :
شهنشاهی که درع شرع هم بالای او باشد
قدردستی که فرق شرع نطع پای او باشد.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.