اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم جفت

نویسه گردانی: HM JFT
هم جفت .[ هََ ج ُ ] (ص مرکب ) جفت . قرین . نزدیک :
مرا گفت جز دخت خاقان مخواه
نزیبد پرستار هم جفت شاه .

فردوسی .


به جای آور سپاس و شکر یزدان
که چون موبد نه ای هم جفت نادان .

فخرالدین اسعد.


چو هم جفت آن بت شدی در نهفت
از آن پس برومند گشتی ز جفت .

اسدی .


دل سرد کن ز دهر که همدست فتنه گشت
اندیشه کن ز فیل که هم جفت خواب شد.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.