اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم دل

نویسه گردانی: HM DL
هم دل . [ هََ دِ ] (ص مرکب ) همدل . رفیق و متفق الرأی و دوست جانی . (آنندراج ) :
شاهی است مرا یارا با عدل عمرهمدل
بندیش از او گر گوش داری و بصر داری .

فرخی .


در فکرت اعمال هنر هم دل اسرار
بر ساحَت میدان خرد هم تک اوهام .

مسعودسعد.


|| هم جرأت . دارای جرأت و شهامت برابر :
از فراوان کاندر آید شاه با شیران به صید
اسب او خو کرد و هم دل گشت با شیر ژیان .

فرخی .


قوت پشه نداری چنگ با پیلان مزن
هم دل موری نه ای ، پیشانی شیران مخار.

جمال الدین عبدالرزاق .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دل بر هم خوردن . [ دِ ب َ هََ خوَر / خُر دَ ] (مص مرکب ) پریشان شدن دل . (آنندراج ). آشوب شدن دل . دل بهم خوردن . رجوع به دل بهم خوردن در...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.