هم سخن . [ هََ س َ خ ُ
/ س ُ خ ُ
/ خ َ ] (ص مرکب ) هریک از دو تن که با یکدیگر سخن گویند. کلیم
: چه نیکبخت کسانی که با تو هم سخن اند
مرا نه زَهره ٔ گفت و نه صبر خاموشی .
سعدی .
|| متفق . موافق . هم عقیده
: همه نامداران بر این هم سخن
که نعمان و مندز فگندند بن .
فردوسی .
به پاسخ شدند انجمن هم سخن
که داننده ای هست ایدر کهن .
فردوسی .
خصم نگردد به زرق هم سخن من از آنک
همدم بلبل نشد بوالعجب از گندنا.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 39).