اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم عهد

نویسه گردانی: HM ʽHD
هم عهد. [ هََ ع َ ] (ص مرکب )هم زمان . معاصر. هم عصر. (یادداشت مؤلف ). || هم پیمان . هم سوگند. هم قسم . (یادداشت مؤلف ) : با ملوک طوایف هم اتفاق و هم عهد شد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). || موافق . علاقه مند :
کردند به بازبردنش جهد
تا با وطنش کنند هم عهد.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.