هم قلم . [ هََ ق َ ل َ ] (ص مرکب ) شریک و انباز در کتابت . (آنندراج )
: دو هم جنس دیرینه ٔ هم قلم
نباید فرستاد یک جا به هم .
سعدی .
تا به وصف چشم شوخش نامه ای انشا کنند
هم قلم گشتند نرگسها به صحن بوستان .
شفیع اثر.
مرا بر جرم ناحق دلفریبی متهم دارد
که در قتلم ز نرگس چشم شوخش هم قلم دارد.
محسن تأثیر.