اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم کیش

نویسه گردانی: HM KYŠ
هم کیش . [ هََ ] (ص مرکب )دو تن که پیرو یک کیش و یک مذهب باشند :
که بر جندشاپور مهتر تویی
هم آواز و هم کیش و همسر تویی .

فردوسی .


از آن کاو هم آواز و هم کیش توست
گمان بر که قیصر به تن خویش توست .

فردوسی .


بدو گفت خسرو کنون خویش توست
بر آن برنهادم که هم کیش توست .

فردوسی .


که نزد خدایان ما بار نیست
نه هم کیشی ایدر تو را کار چیست ؟

اسدی .


رفت گبری پیش گبری گفت هم کیش توام
گبر گفت ار چون منی پس بر میان زنار کو؟

سنائی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.