اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم گوشه

نویسه گردانی: HM GWŠH
هم گوشه . [ هََ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هم جنس و همسایه . (برهان ) :
بپرسیدش از دوستان کهن
که بودند هم گوشه و هم سخن .

فردوسی .


گاهی به نشیبی شده همگوشه ٔ ماهی
گاهی به فرازی شده برتر ز دوپیکر.

ناصرخسرو.


مگر نه مقرند دیوانْت یکسر
که تو خر نه همگوشه ٔ بومعینی .

ناصرخسرو.


جز عرصه ٔ بزم گهرآگین تو گردون
همگوشه کجا یافت ره کاهکشان را؟

انوری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.