هم وثاق . [ هََ وُ ] (ص مرکب ) هم اتاق . هم حجره
: دوستی ، هم وثاقی ازآن ِ وی که بر او عاشق بودی به آهنگ وی بنزد وی آمد. (تاریخ بیهقی ).
مهدی امت تویی زآنکه به معنی تورا
عزت دین هم وثاق عصمت حق یار غار.
خاقانی .
ای معبّر مژده ای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود.
حافظ.