اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هن

نویسه گردانی: HN
هن . [ هََ ن ن / هََ ] (ع اِ) شرم زن . (منتهی الارب ). || یکی از اسماء سته است . || در شعر کنایه از هر اسم جنس است به معنی چیزی : هذا هنک ؛ یعنی این چیز توست و به صورت هنة مؤنث آید. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
هن . [ هََ ] (اِ) منت . (برهان ). مؤلف انجمن آرانویسد: به فتح اول در جهانگیری و رشیدی و برهان به معنی منت آورده اند و گفته اند رودکی گفته ...
هن . [ هََ ن ن ] (ع مص ) گریستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نالیدن . (منتهی الارب ). حن . (اقرب الموارد). رجوع به حن شود.
هن . [ هَُ ن ْ ن َ ] (ع ضمیر) ایشان . گروهی زنان .(ترجمان جرجانی ). ضمیر مغایب جمع است برای مؤنث .
هن و هن . [ هَِ ن ْ ن ُ هَِ ن ن ] (اِ صوت ) کنایه از نفس نفس زدن حاصل از خستگی و یا بیماری است .
هن ء. [ هَِ ن ْءْ ] (ع اِمص ) عطا و دهش . || قطران مالیدگی . || (اِ) پاره ای از شب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هن ء. [ هََ ن ْءْ ] (ع مص ) قطران مالیدن شتر را. || یاری کردن کسی را. || طعام خوشگوار خورانیدن کسی را. || گفتن کسی را:«گوارا باد تو را...
هن کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن ستور با گفتن لفظ هن . (یادداشت مؤلف ).
حن . [ ح َن ن ] (ع مص ) بازگردانیدن و بازداشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || برگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || بخشودن ...
حن . [ ح ِن ن ] (ع اِ) حیی است از جن ، از آن حی اند سگهای سیاه و ارذال جن و کمینهای آن و سگهای جن یا خلقی است میان جن و انس . (منتهی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
صادق علی
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
0
1

سلام علیکم. هَن (با فتحِ هاء)، در اصطلاح علم نحوِ عرب از "أسماء سِتّه" است. در اصطلاح علم نحو، به شش اسم، اسماء سِتّه گویند که عبارت‌اند از: ۱. "أَب" بمعنای: پدر ۲. "أخ" بمعنای: برادر ۳. "حَم" بمعنای: نزدیکانِ همسر ۴. "فَم" بمعنای: دهان ۵. "ذو" بمعنای: صاحب و مالک ۶. "هَن" بمعنای: هر چیزی که ذکر آن قبیح باشد، مانند: شرمگاه زن، و همچنین مطلق هر چیز، و اِعراب این اسماء ششگانه به حروف است. یعنی: هرگاه این شش اسم در جمله واقع شوند، دراینصورت در جایگاه و موقعیت رَفع/ با علامت در موقعیت نَصب/ با علامت و در موقعیت جَرّ/ با علامت ظاهر میشوند. مانند: جاء ابوک (پدرت آمد)/ رایتُ اباک (پدرت را دیدم) سلّمتُ علی ابیک (به پدرت سلام کردم). نکته: "هَنه" (با تاء تانیث) نیز به معنای هَن است، و دراینصورت از اسماء سِتّه نیست، بلکه مُعرب بوده و اِعراب آن با علامت فتحه، ضمه و کسره، یا تنوین های سه گانه می باشد. .......... ولی "هُنَّ" (با ضم هاء و تشدید نون) یک ضمیر از ضمائر منفصل است که به ترتیب، به قرار زیر هستند: ۱- هُوَ = مفرد مذکر غایب ۲- هُما = مثنی غایب ۳- هُم = جمع مذکر غایب ۴- هِیَ = مفرد مؤنث غایب ۵- هُما = مثنی غایب ۶- هُنَّ

صادق علی
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
2
1

سلام علیکم. هَن (با فتحِ هاء)، در اصطلاح علم نحوِ عرب از "أسماء سِتّه" است. در اصطلاح علم نحو، به شش اسم، اسماء سِتّه گویند که عبارت‌اند از: ۱. "أَب" بمعنای: پدر ۲. "أخ" بمعنای: برادر ۳. "حَم" بمعنای: نزدیکانِ همسر ۴. "فَم" بمعنای: دهان ۵. "ذو" بمعنای: صاحب و مالک ۶. "هَن" بمعنای: هر چیزی که ذکر آن قبیح باشد، مانند: شرمگاه زن، و همچنین مطلق هر چیز، و اِعراب این اسماء ششگانه به حروف است. یعنی: هرگاه این شش اسم در جمله واقع شوند، دراینصورت در جایگاه و موقعیت رَفع/ با علامت: (واو) در موقعیت نَصب/ با علامت: (الف) و در موقعیت جَرّ/ با علامت: (یاء) ظاهر میشوند. مانند: جاء ابوک (پدرت آمد)/ رایتُ اباک (پدرت را دیدم) سلّمتُ علی ابیک (به پدرت سلام کردم). نکته: "هَنه" (با تاء تانیث) نیز به معنای هَن است، و دراینصورت از اسماء سِتّه نیست، بلکه مُعرب بوده و اِعراب آن با علامت فتحه، ضمه و کسره، یا تنوین های سه گانه می باشد. .......... ولی "هُنَّ" (با ضم هاء و تشدید نون) یک ضمیر از ضمائر منفصل است که به ترتیب، به قرار زیر هستند: ۱- هُوَ = مفرد مذکر غایب ۲- هُما = مثنی غایب ۳- هُم = جمع مذکر غایب ۴- هِیَ = مفرد مؤنث غایب ۵- هُما

صادق علی
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
0
0

سلام خدمت شما ببخشید متن بنده ناقص پبست شد و تمام و کمال ارسال نگردید.


صادق علی
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
0
0

ادامه متن بالا: .......... ولی "هُنَّ" (با ضم هاء و تشدید نون) یک ضمیر از ضمائر منفصل است که به ترتیب، به قرار زیر هستند: ۱- هُوَ = مفرد مذکر غایب ۲- هُما = مثنی غایب ۳-


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.