اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هند

نویسه گردانی: HND
هند. [ هََ ] (اِ) راه و طریق و هنجار و قاعده و قانون . (برهان ) :
گشاده بر ایشان و بر کار من
به هر نیک و بد هند و هنجار من .

فردوسی .


|| (فعل ) یعنی هستند و موجودند. (برهان ). اند. صورتی از فعل بودن است برای جمع سوم شخص . هست مفرد آن است :
از مردخرد بپرس ازیرا
جز تو به جهان خردوران هند.

ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 90).


با تو فردا چه بماند جز دریغ؟
چون برد میراث خوار آنچت که هند.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
هند فری. نک. آزاد دست.
دیر هند. [ دَ رِ هَِ ] (اِخ ) قریه ای از قرای دمشق است از اقلیم بیت الابار. عبدالکریم بن ابی معاویةبن ابومحمدبن عبداﷲبن یزیدبن معاویةبن اب...
هند حنا. [ هَِ دِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سیاهی حنا باشد. (آنندراج ).
هند غربی . [ هَِ دِ غ َ ] (اِخ ) نامی است که نخستین مکتشفان نیمکره ٔ جدید به سرزمینهای امریکا داده اند زیرا ابتدا تصور میکردند که به هند رسید...
هند شرقی نامی است که اروپائیان از سده شانزدهم میلادی بدین سو به شبه قاره هند، جنوب آسیا، جنوب شرق آسیا، جزایر اقیانوسیه و کشورهای بحری/جزیره ای (شش کش...
لشکر هند. [ ل َ ک َ رِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب تاریک است . (مجموعه ٔ مترادفات ص 222).
ابن هند. [اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) کنیت عمروبن امروءالقیس البدء.
دریای هند. [ دَرْ ی ِ هَِ ] (اِخ ) اقیانوس هند. (ناظم الاطباء). سومین اقیانوس زمین از حیث وسعت . عرض آن در امتداد خط استوا در حدود 6400 کیلومت...
هند پرتقال . [ هَِ دِ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از مستعمرات کشور پرتقال در شبه قاره ٔ هند بوده است که ایالات کنونی داماو، جوا، و دیو را دربرداش...
غزالان الهند کتابی از آزاد بلگرامی ادیب و شاعر هندی است که در ۱۱۷۸ قمری معادل ۱۷۶۵ میلادی نوشته شده و ترجمهٔ دو فصل سوم و چهارم سُبحَةُالمرجان فی آثار...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.