هواء
نویسه گردانی:
HWʼʼ
هواء. [ هََ ] (ع اِ) میان آسمان و زمین . ج ، اهویة. || (ص ) خالی هرچه باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بددل . (منتهی الارب ). ترسو. که دلش از جرأت تهی است . (اقرب الموارد). || (اِمص ) میل و رغبت و طرفداری : چون منتصر بدان حدود رسید به هواء دولت او برخاست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بدآب و هوا. [ ب َ ب ُ هََ ] (ص مرکب ) ناسازگار. مضر.
اعتدال هوا. [ اِ ت ِ ل ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تساوی آن در گرمی و سردی . (ناظم الاطباء).
کنایه از کار سخت و دشوار که معمولاً برای نکوهش کسی بکار میرود که کاری کوچک را بزرگ و ناممکن می پندارد یا چنین وانمود میکند: انگار میخواد فیل هوا کنه! ...
کسی که به خاطر انجام کاری آسان کلّی بهانه میآورد، این اصطلاح حکایت حال او میشود.