اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هور

نویسه گردانی: HWR
هور. [ هََ ] (ع مص ) تهمت نهادن بر کسی در کاری . || گمان بردن به چیزی . || بازگردانیدن از چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برانگیختن کسی را برچیزی . (منتهی الارب ). || کشتن قومی را و بر روی درافتادن قوم بر یکدیگر. || نصیحت کردن به غرض . || استوار کردن چیزی را. || بر زمین زدن . || شکستن بنا را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شکسته و ویران شدن بنا. (منتهی الارب ). فروریخته شدن . (ترجمان القرآن ). ریهیده شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر) (از اقرب الموارد). || (اِ) دریای خرد که به ریزش آب به بیشه ها و مانند آن فراخ گردد. ج ، اهوار. || گله ٔ گوسپندان بدان جهت که از کثرت بعضی بر بعضی می افتد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
گنبد هور و ماه . [ گُم ْ ب َ دِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : پدر بر پدر شهریارست شاه بنازد بدو گنبد هور و ماه . فردوسی .رجو...
حور ، حورى ، احور .. این واژه ها از اساس پارسى و پهلوى هستند و تازیان (اربان) از واژه پهلوىِ هور Hur به معنى خورشید ، آفتاب ، مهر ، ستاره برداشته (به ...
هوور. [ هو وِ ] (اِخ ) ۞ هربرت کلارک . (1874-1964 م .). نام رئیس جمهور اتازونی از سال 1929 تا 1933 م .
حور. [ح َ ] (ع اِ) نقصان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کمی . قلت . مقابل کور: اعوذ باﷲ من الحور بعد الکور. || ماتحت پیچ دستار. (منتهی الا...
حور. [ ح َ وَ ] (ع اِ) پوستهای سرخ که سله را دوری گیرند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی آن حورة است . پوست سرخ رنگ کرده شده . (منتهی...
حور. (ع مص ) بازگشتن . || کاستن . (منتهی الارب ). کم گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (حامص )هلاکی . (منتهی الارب ). هلاک . (اقرب ...
حور. (ع ص ، اِ) ج ِ حوراء. سیه چشمان سپیداندام . ولی در فارسی بمعنای مفرد بکار میرود و به علامت جمع فارسی [ حوران ] آنرا جمع بندند. (غیاث ). ...
حور. (اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
حور. (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل . ناحیه ای است واقع در جلگه . معتدل و دارای 1773 تن سکنه میباشد. از رودخانه ٔسقرچی و چشمه ...
حور. (ع اِ) به راء مهمله به ضم حا و به زای معجمه نیز آمده از جمله ٔ اشجار است . قریب به درخت خرما برگش مثل برگ بید و از آن باریکتر و د...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.