اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هول

نویسه گردانی: HWL
هول . (ع ص ) ناقة هول الجنان ؛ ناقه ٔ تیزخاطر و چالاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
هول . [ هََ ] (ع اِ) ترس از کاری که راه آن دریافته نشود. (ازاقرب الموارد). ترس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار)(برهان ). خوف . بیم . (برهان...
هول . [ هََ / هُو] (ص ) راست و درست . (آنندراج ) (برهان ) : گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم . مولوی (ا...
هول . [ هََ ] (اِخ ) پیکری است به شکل سر مردم نزدیک هرمان به مصر، که گویند طلسم رمل است . (منتهی الارب ).ابوالهول . (اقرب الموارد). رجوع ...
هول هولکی . [ هََ هََ ل َ / هُو هُو ل َ] (ص نسبی ، ق مرکب ) با دستپاچگی و با نهایت شتاب .
هول دادن . [ هََ / هُو دَ ] (مص مرکب ) دفعةً تکان دادن کسی را به قصد افکندن او و بیشتر از جای بلند به گودال و جایی پست ، و ظاهراً این معنی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هول و هراس . [ هََ/ هُو ل ُ هََ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ترس و بیم .- در هول و هراس بودن ؛ با ترس و بیم دست به گریبان بودن .
بی هول و تکان . [ هََ / هُو ل ُ ت َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی ترس و از جای بدر رفتن . بی بیم و از جای بشدن . رجوع به هول و نیز رجوع به تکا...
کینگستون اوپن هول . [ تُن ْ پ ُ ] (اِخ ) ۞ کینگستن اپان هال . شهری است در یورکشایر انگلستان و بر کنار همبر ۞ که 303000 تن سکنه دارد. در این ...
به حالتی گفته می‌شود که کسی در تلاش برای کسب سود زیاد، ناگهان دچار خسران و ضرر شدیدتری می‌شود
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.