هیع
نویسه گردانی:
HYʽ
هیع. [ هََ ] (ع مص ) گسترده گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بر روی زمین پهن و گسترده شدن . (از اقرب الموارد). || نالیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گرسنه شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || طپیدن .(منتهی الارب ). || تنگ دل شدن . || گداخته شدن ارزیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || به ستم قی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قی کردن . (اقرب الموارد). || خواهش آب نمودن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). || بددل شدن . (المصادر زوزنی ). ترسیدن و فزع و بی تابی کردن . (از اقرب الموارد). بددلی کردن . (تاج المصادر). بددل گشتن . || سخت حریص شدن . || تیز رفتن آنچه بریزند بر زمین از آب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
با شرم، کسی که بی چشم و رو نیست. (فرهنگ بزرگ سخن). همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: آزرمیک ãzarmik (پهلوی)*** فانکو آدینات 09163657861