اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یاء

نویسه گردانی: YAʼ
یاء. (اِ) نام حرف آخر الفبای فارسی و عربی .
- از الف تا یاء ؛ از اول تا آخر ۞ . رجوع به ی » و «یا» شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
یاء. (ع اِ) آنچه بماند از شیر در پستان گوسفند. (مهذب الاسماء). شیر باقی مانده در پستان زن . (ناظم الاطباء) ۞ . باقی شیر در پستان . ج ، یاآت . و...
یاء. (اِ) گوشه ٔ کمان . (تتمه ٔ برهان ) (ناظم الاطباء).
یا. (حرف ربط) حرف ربط است . صاحب غیاث اللغات و آنندراج آرند: در فارسی از حروف عاطفه است و افاده ٔ معنی تردید کند و از شأن اوست که بر معط...
یا. (اِ) به معنی یاد آوردن بود. (اوبهی ). در برخی مآخذ «یا» را مخفف «یاد» آورده اند و ظاهراً نظر به فرهنگ اسدی و شاهد آن از رودکی داشته اند ک...
یا. (اِ) گوشه ٔ کمان . (کشف اللغات ) (آنندراج ). یاء. رجوع به یاء شود.
یا. (ع حرف ندا) حرف ندا برای دور است حقیقة یا حکماً و برای ندای نزدیک باشد و گفته اند مشترک است میان دور و نزدیک و گفته اند برای بین دور...
یاد کن، فاش کن
یع. [ ی َ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان زجر کنند تا از گرفتن چیزی بازماند، مثل کخ در فارسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کلمه ای است که بد...
یا خدا. (شبه جمله عربی، حرف ندای یا، نام فارسی خدا). یاء ندای عربی را فارسی زبانان نیز نظماً و نثراً استعمال کنندچنانکه در محاورات گویند یا اﷲ، یاهو، ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۱۰ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.