یاء
نویسه گردانی:
YAʼ
یاء. (اِ) گوشه ٔ کمان . (تتمه ٔ برهان ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۹۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کره یا. [ ] (اِخ ) دهی است نوزده فرسخ میانه ٔ جنوب و مشرق فلاحی به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
یا و دال .[ وُ ] (ترکیب عطفی ) به واو عاطفه اسم دو حرف است (ی .د) حرف «یا» بشکلی که در مفردات می نویسند در تقویم علامت برج دلو است و هم ...
یا ولی ا. [ وَ لی یُل ْ لاه ](اِ مرکب ) در تداول عوام ، فرنی . (یادداشت مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تاهی یا. (اِخ ) ۞ نامی است که یکی از مورخین چین به یونانیها و باختری هاداده است . رجوع به ایران باستان ص 2263 و 2264 شود.
شیر یا خط. [ خ َطط / خ َ ] (اِ مرکب ) قسمی بازی دونفری با پول ، و آن چنانست که یکی از دو نفر سکه ای که بر یک سو نقش شیرو بر سوی دیگر نقش د...