یاری . (اِخ ) در مجالس النفائس ذیل بهشت هشتم روضه ٔ دوم «ذکر احوال و اشعار سلطان سلیم خان و شعرای معاصر او که تا سنه ٔ
829 حیات داشته اند» آرد: مولانا یاری ، یاری است که هرگز ازو غباری بر دل یاری ننشسته و پیوند یاری باری از او نگسسته و این مطلع ازوست :
بی خبر بودم زدی سنگ جفا ناگه مرا
از برای دیدن خود ساختی آگه مرا.
(مجالس النفائس ص 404).