یاغیگری
نویسه گردانی:
YAḠYGRY
یاغیگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) سرکشی . نافرمانی . عصیان : آوازه ٔ یاغیگری و فتنه ٔ نوروز در افواه افتاد. (تاریخ مبارک غازانی 16). و یکی از مقدمان مازندران خائف گشته ببندگی نیامد تا اسم یاغیگری بروی افتاد. (تاریخ مبارک غازانی ص 38). غازان خان گناه او (کیاصلاح الدین ) ببخشید و چون به ولایت خود به وقت دیگر باز یاغیگری آغاز نهاد. (تاریخ مبارک غازانی ص 41).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.