یاقوت
نویسه گردانی:
YAQWT
یاقوت . (اِخ ) ابن عبداﷲ ابوالدر رومی ملقب به مهذب الدین ، شاعر مشهور مولی ابی منصور جیلی تاجر، درگذشته به سال 622 هَ . ق . به کسب دانش اشتغال یافت و در ادب بیشتر کوشید و قریحه خود را در نظم آزمایش کرد و درآن فن مهارت یافت . یاقوت در مدرسه ٔ نظامیه بغداد اقامت داشت . ابن الذهبی گوید وی در بغداد نشو و نما یافته قرآن عزیز را حفظ کرده و چیزی از ادب آموخته و خطی نیکو داشته و به سرودن شعر پرداخته است و بیشتر اشعار وی در غزل و عشق و یا دوستی است . چون اشعار وی دلپذیر بود مردم آنها را حفظ میکردند. سپس ابن الذهبی اشعاری از وی نقل می کند. (از وفیات الاعیان ص 347).
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۴ ثانیه
یاقوت وش . [ وَ ] (ص مرکب ) یاقوت مانند و شبیه به یاقوت .
یاقوتها یا یاکوتها Yakuts or the Sakha (Sakha: Sakhalar) (به زبان یاکوتی:Саха, Saxa) گروهی از مردم ترک در منطقه یاقوتستان میباشند. زبان یاکوتی متعل...
یاقوت نوش . (نف مرکب ) نوشنده ٔ می لعل . آشامنده ٔ شراب سرخ . (ناظم الاطباء). || یاقوت نوشیده . پر شراب سرخ : دگر ره یکی جام یاقوت نوش ۞ ...
یاقوت وار. [ قوت ْ ] (ص مرکب ) مانند یاقوت . سرخ : یاقوت وار لاله بر برگ لاله ژاله کرده بر او حواله غواص در دریا. کسائی .بیا ساقی آن آب یاق...
یاقوت موج . [ م َ / م ُ ] (ص مرکب ) دارای موجی چون یاقوت در رنگ و درخشندگی . || مجازاً سرخ گون . || به معنی پر در و گوهر : طبع تو بحر محیط،...
یاقوت گون .(ص مرکب ) به رنگ یاقوت . سرخ . یاقوت رنگ : گاه برسان یکی یاقوت گون گوهر شودگه به کردار یکی بیجاده گون مجمر شود.فرخی .
یاقوت کار. (ص مرکب ) که یاقوت به کار برد. || چیزی که در آن یاقوت به کار برده باشند : همه زین زرین یاقوت کارکفل پوشهای جواهرنگار.نظامی ...
یاقوت ریز. (نف مرکب ) افشاننده و گستراننده ٔ یاقوت . (ناظم الاطباء). که یاقوت ریزد. || (حامص مرکب ) در بیت زیر ظاهراً کنایه از پرتوافکنی و ن...
یاقوت زای . (نف مرکب ) زاینده ٔ یاقوت . آن که یاقوت زاید : مرکبی دریاکش و طیاره و آتش فشان دایه ای دُرپرور و دوشیزه ای یاقوت زای .منوچهری .
یاقوت ساز. (نف مرکب ) آن که با یاقوت اشیاء زینتی سازد. || (ن مف مرکب ) اشیاء ساخته شده از یاقوت : شمعهای بساط بزم افروزهمه یاقوت ساز و عنب...