اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یاقوت رنگ

نویسه گردانی: YAQWT RNG
یاقوت رنگ . [ رَ ] (ص مرکب ) به رنگ یاقوت . سرخ :
داغها چون شاخه های بسد یاقوت رنگ
هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار.

فرخی .


مگر چو پرده ٔ شرم از میانه بردارد
مرا از آن لب یاقوت رنگ باشد رنگ .

معزی .


سبیکه فروریخت در نای تنگ
برآمد زر سرخ یاقوت رنگ .

نظامی .


براندازدش تخت یاقوت رنگ .

نظامی .


که گلگونه ٔ خمر یاقوت رنگ
بشستن نمیرفت از روی سنگ .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.