یاقوت وار. [ قوت ْ ] (ص مرکب ) مانند یاقوت . سرخ
: یاقوت وار لاله بر برگ لاله ژاله
کرده بر او حواله غواص در دریا.
کسائی .
بیا ساقی آن آب یاقوت وار
درافکن بدان جام یاقوت بار.
نظامی .
من روی بر زمین و دو چشم اندر آسمان
بیجاده رنگ رویم و یاقوت وار چشم .
زین الدین سجزی .